Deudic | in der Zukunft | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 30 (841 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	in der Zukunft U	در زمان آینده [دستور زبان]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	In der Zukunft. U	در آینده.
	Zukunft {f} U	آینده
	Zukunft {f} U	اخرت [عاقبت ]
	sich etwas [für die Zukunft] vorstellen U	چیزی را درذهن مجسم کردن [در نظر داشتن] [دررویا دیدن] [خیال بافی کردن]
	Zukunft {f} U	فردا [ آینده]
	die Zukunft [ das Morgen] U	آینده [فردا]
	in naher Zukunft U	در آینده نزدیک
	seine Zukunft verbauen U	خسارت زدن به آینده خود
	Eine Reform des Versicherungsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U	هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
	Eine Reform des Pensionsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U	هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
	Es bleibt der Zukunft vorbehalten, die Studie unter besser kontrollierten Bedingungen zu wiederholen. U	این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
	Zukunft {f} U	زمان آینده [زبانشناسی ]
	Angst vor der Zukunft U	ترس از آینده
	in die Zukunft blickend <adj.> U	دور اندیش [پیش نگر] [پیش بین]
	Sie nahm sich vor, in Zukunft einen weiten Bogen um ihn zu machen. U	او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
	Beruf ohne Zukunft U	شغلی بی آینده
	keine Zukunft haben U	هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
	Die Zukunft der Tagesklinik ist mit einem [großen] Fragezeichen versehen. U	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
	für die Zukunft U	برای آینده
	ferne Zukunft U	آینده دور
	Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U	این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
	Das ist wichtig, nicht nur heute, sondern auch und gerade für die Zukunft. U	این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
	eine rosige Zukunft U	آینده امید بخشی
	Das hat in Zukunft tunlichst zu unterbleiben. U	در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
	Die Zukunft der Mannschaft liegt im Ungewissen. U	آینده این تیم بلاتکلیف است.
	weder jetzt noch in Zukunft U	نه اکنون و نه در آینده
	erwartungsvoll in die Zukunft blicken U	با انتظار به آینده نگاه کردن
	Perspektive {f} [Genitiv] [für die Zukunft] U	امید موفقیت [در چیزی]
	Ich würde gerne wissen, was mich in Zukunft erwartet. U	من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
Partial phrase not found.

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy